وحید واحدجوان

آثار گفتاری و نوشتاری

وحید واحدجوان

آثار گفتاری و نوشتاری

وحید واحدجوان

*محقق حوزه علمیه قم
*عضو هیأت علمی دانشگاه تهران

طبقه بندی موضوعی

 

یکی از سوالات مهم درباره مساله امامت، فلسفه وجودی امام معصوم است. «امامت چه ضرورتی دارد؟»، «وجود امام و جانشین معصوم برای پیامبر، چه فوائد و برکاتی دارد؟» در این یادداشت این مساله با تحلیل‌های گوناگونی بررسی و تبیین می‌شود.

 

 

 

درباره فلسفه امامت، می‌توان کتابها و مقاله‌های زیادی نوشت، اما به صورت اختصار و کوتاه، به چند تحلیل اشاره می‌کنم.

 

تحلیل اول برای فلسفه امامت/ امام، انسان‌ها را به سوی رشد حقیقی رهنمون می‌کند

در شماره پیشین، درباره فلسفه نبوت، سخن گفتیم که خلاصه‌اش این می‌شود که انسان برای شکوفایی استعدادهای فراوان و شگرفی که دارد، به برنامه‌‌ای دقیق و حساب شده نیازمند است و عقل انسان با یک محاسبه ساده به این نتیجه می‌‌رسد که هرکسی نمی‌تواند چنین برنامه‌ای را برای انسان ارائه کند و حتی تحقیقات هزاران ساله نیز توان ارائه چنین برنامه جامع و دقیقی را ندارند چرا که هم استعدادهای انسان بی نهایت است و هم مجموعه عوالم خلقت فراوان و مسیر رشد و حرکت، دنیا و آخرت را شامل می‌شود. 

عقل انسان می‌فهمد که خداوندِ انسان و جهان، که دانا به تار و پود مخلوقات خود است، همانطور که این استعدادهای فراوان را در او ایجاد کرده، باید برنامه رشد و ترقی او را نیز ارائه نماید تا انسان با اختیار و انتخاب خود، آنها را مراعات کرده و استعدادهایش را به فعلیت برساند.

به کسی که برنامه رشد و بالندگی را از طرف خداوند متعال می‌آورد، پیامبر گفته می‌شود. بنابراین انبیا، برای رشد حقیقی و معنوی انسان آمده‌‌اند.

خداوند، انبیا را فرستاده و کتابهای آسمانی نازل کرده تا ما را هدایت کرده و این استعدادهای خدادادی را به فعلیّت برسانند.

ضمنا گفته شد که پیامبر گرامی اسلام - صلوات الله علیه و آله - کامل‌ترین برنامه را برای رشد و شکوفایی انسانها آورده است چرا که پیامبران گذشته، بشارت دهنده این پیغمبر رحمت بوده‌‌اند. (نک: بقره/146؛ اعراف/157؛ صف/6) پیامبر اسلام، خاتم انبیاست. (نک: احزاب، آیه40) فرستاده خدا بر همه انسانهاست (نک: اعراف، آیه158) کتابش یعنی قرآن کریم، کتابهای آسمانی قبلی را تصدیق کرده و مُهَیمن (حاکم، نگهبان و گواه) بر آنها است (نک: مائده، آیه48) دینش یعنی اسلام، برگزیده خداوند متعال است (نک: آل عمران، آیه85) کامل و تمام است (نک: مائده، آیه3) پیروان دیگر شرایع، به اسلام دعوت شده‌‌اند (نک: بقره، آیه41؛ بقره، آیه91؛ آل عمران، آیه110؛ آل عمران، آیه199؛ نسا، آیه136؛ مائده، آیه119؛ حدید، آیه28؛ بینه، آیه6) و دین اسلام روزی بر همه آیین‌‌ها غالب شده و جهان را فرا می‌گیرد. «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون‏» (توبه، آیه33) او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‏ها غالب گرداند، هر چند مشرکان دوست نداشته باشند.

در این ره انبیا چون ساربان‌اند / دلیل و رهنمای کاروان‌اند

وز ایشان سید ما گشته سالار / هم او اول هم او آخر در این کار

 

فلسفه نبوت ما را به فلسفه امامت می‌رساند

از فلسفه نبوت به فلسفه امامت می‌رسیم. یعنی نیاز به نبوت، انسان را به وصی و جانشین پیامبر هم سوق می‌دهد.

توضیح مطلب این است که پیامبر اکرم حضرت محمد - صلی الله علیه و آله - از طریق وحی، قرآن کریم را برای هدایت بشریت، آورد که جامع‌ترین و کاملترین برنامه هدایت است. با توجه به اینکه بعد از ایشان، پیامبری نخواهد آمد و نبوت، ختم شد، انسان‌ها نیازمند کسی هستند که مثل و شبیه پیامبر باشد (یعنی عالم و معصوم باشد) تا بتواند امر هدایت از طریق نبوت را سرپرستی و مدیریت کند تا انسان‌‌ها دچار اشتباهات علمی و عملی در فهم قرآن کریم و راه رشد حقیقی نشوند و امر هدایت از طریق پیامبران، ابتر نماند. (دقت کنید)

همچنانکه پیامبران الهی برای خود جانشینانی از طرف خداوند، تعیین کرده‌‌اند تا امر هدایت را بعد از خود، عهده‌دار گردند، رسول گرامی اسلام - صلی الله علیه و آله - نیز که آخرین پیامبر خدا بود، علی علیه‌السلام را جانشین، خلیفه و ولی مسلمانان بعد از خود، معرفی کرد. از جمله اینکه فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»

(برای مطالعه بیشتر: الغدیر، علامه امینی / احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری با تعلیقات آیت الله مرعشی نجفی / عبقات الانوار، میر حامد حسین / الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، آیت الله سبحانی / راهنمای حقیقت، آیت الله سبحانی / امام شناسی، علامه طهرانی / و هزاران کتاب دیگر در علم عقاید، تفسیر، حدیث و ...)

 

تحلیل دوم برای فلسفه امامت/ امام، الگوی عملی برای انسانیت و هدایت است

در فلسفه نبوت گفتیم که براى تربیت و رشد انسان، تنها علم و آگاهى و برنامه کافى نیست، بلکه ارائه الگو و شاخص رشد و ترقی، انسانها را بیشتر راهنمایی می‌کند. بدین سان، علاوه بر آگاهى حاصل از وحى، مربّى و الگوى انسانى نیز لازم است تا در جان آدمیان نفوذ کرده، اعتماد آنان را به خویش برانگیزد و شاخص تشخیص حق از باطل باشد و راهنمای انسانها به سوی سعادت گردد.

بعثت انبیاء و سپس جانشینی اولیاء (امامان)، چنین فایده بزرگی برای بشریت دارد.

 

در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم:

«السَّلاَمُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِیحِ الدُّجَى وَ أَعْلاَمِ التُّقَى وَ ذَوِی النُّهَى وَ أُولِی الْحِجَى‏ وَ کَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى‏»

سلام بر شما امامان و راهنمایان طریق هدایت و چراغهاى تاریکی‌هاى امت و پرچمداران علم و تقوى و خردمندان بزرگ و صاحبان عقل کامل و پناه خلق عالم و وارثان پیغمبران حق و مثل اعلاى الهى و صاحب دعوت به بهترین کمال و نیکوترین اعمال.

 

تحلیل سوم برای فلسفه امامت/ امام، سرپرست جامعه و حافظ و تبیین کننده دین خداست

با توجه به اینکه پیامبر اکرم (ص) خاتم پیامبران و قرآن کریم، تا قیامت، هادی و راهنمای بشریت است، عقل می‌فهمد که باید کسانی باشند تا این دین را سرپرستی و مدیریت کنند، حافظ دین خدا باشند، مشکلاتش را توضیح دهند، به سوالات روز پاسخ دهند و آن دین را در جامعه اجرا کنند.

نمی‌شود این افراد، به لحاظ علمی و عملی دچار اشتباه و خطا شوند چراکه اگر چنین باشد،‌ اولا سرپرستی و مدیریت جامعه دینی، دچار انحراف می‌شود و ثانیا حفظ و توضیح و تبیین دین، به درستی صورت نمی‌گیرد و نقض غرض می‌شود. (چون غرض،‌ حفظ و تبیین دین و اجرای آن در جامعه تا قیامت است)

می‌توان چنین گفت که لزوم حفظ عقاید و احکام درست دین، نیاز به تبیین صحیح مفاهیم دین و قرآن، ارشاد و هدایت انسان‌ها، اجرای احکام دین، برقراری عدل، داوری در منازعات از فلسفه امامت محسوب می‌‌شود و اهداف و آرمان‌های یاد شده از ضرورت‎های حیات دنیوی و اخروی انسان است که رسیدن به آنها بدون وجود امام، غیر ممکن است.

 

تحلیل چهارم برای فلسفه امامت/ وجود امام از ناحیه خداوند، لطف است

هر کاری که در سعادت مکلفان (ما انسان‌ها که مکلف هستیم) مؤثر است مقتضی عدل و حکمت خداوند است و نبّوت و امامت از مصادیق بارز این مساله است. یعنی چون وجود پیامبر، انسانها را به سوی سعادت،‌ رهنمون می‌سازد، مقتضی عدل و حکمت خداست و اساسا عقل می‌فهمد که خداوند این کار را انجام می‌دهد تا مردم بیشتر به سوی سعادت رهنمون شوند.

امامت نیز حکم نبوت را دارد و از مصادیق این مساله است. در علم کلام به این مساله، قاعده لطف می‌گویند.  

سید مرتضی می‌گوید: «هر عاقلی که از شیوه زندگی اجتماعی و عادات مردم آگاه است، می‎‌داند که هر گاه در میان مردم، رهبری با تدبیر و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهی از بین رفته، و یا دست کم، مردم به رعایت عدل و انصاف نزدیک‌‎تر خواهند بود و هر گاه چنین رهبری وجود نداشته باشد امر برعکس خواهد شد بنابراین واجب است که خدا مکلفان را از آن محروم نسازد. (سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص 410)

 

تحلیل پنجم برای فلسفه امامت/ امام، حجت را بر بندگان تمام می‌کند

یکی از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است.

اتمام حجت، اختصاص به زمان خاصی ندارد و بعد از پیامبر خاتم (ص) هم شامل مردان و زنان عالم تا قیامت می‌شود.

امام هم مانند پیامبر، حجت خدا برای مردم است.

از این ‎رو امام علی ـ علیه‌‎السلام ـ فرموده است: «لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجةٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته ...یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاة‌ الی دینه» زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا حجت‌‎‌ها و دلائل الهی باطل نگردد... خدا به وسیله آن‎ها حجت‎ها و دلائل خود را حفظ می‌‎کند... آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او می‌‎باشند. (نهج البلاغه،‌ صبحی صالح، کلمات قصار، شماره 139)

 

تحلیل ششم برای فلسفه امامت/ امام، واسطه فیض خدا به دیگر مخلوقات است

یکی از مهمترین فلسفه‌های امامت، ضرورت وجود انسان کامل در عالم آفرینش است. این مساله در علم عرفان اسلامی به طور مشروح و مفصل بیان شده است.

عرفان نظری شامل دو بخش عمده است: توحید و انسان کامل

یکی از مباحث انسان کامل که در علم عرفان، تبیین شده این است که انسان کامل، حاوی همه کمالات عوالم دیگر است. انسان کامل، خلیفه خدا و واسطه فیض خدا به مخلوقات است و دیگر مخلوقات عالم، به واسطه او، از خداوند، فیض می‌گیرند و اگر انسان کامل، نباشد مخلوقات از بین می‌روند.

پدر عرفان اسلامی یعنی محیی‌الدین ابن عربی می‌نویسد: خداوند به واسطه انسان کامل به سوی عالم نظر کرده و آنها را مورد رحمت خود قرار می‌دهد... انسان کامل برای عالم مانند نگین انگشتری است که محل نقش و علامتی است که خزانه هستی او حفظ می‌شود و از این رو خداوند او را خلیفه خود نامیده است زیرا وجود او جهان و جهانیان را حفظ می‌کند.

نکته دیگر اینکه در عرفان ثابت شده که انسان کامل در هر عصری تنها یک نفر است و دیگران کامل نسبی‌اند و پیرو آن انسان کامل خواهند بود.

به عنوان مثال، در زمان حیات دنیوی رسول الله صلی الله علیه و آله، انسان کامل، حضرت رسول اکرم (ص) بود و امیرالمومنین علی علیه‌السلام تابع ایشان بود. در زمان امام علی علیه‌السلام، انسان کامل،‌ ایشان بود و حضرت زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهما السلام تابع امام و ولی خود بودند.

اکنون، ولی کامل مکمل و مظهر تام اسماء حق، وجود مبارک مهدی موجود موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است و دیگر اولیاء، تابع و پیرو حضرت، هستند. (دقت کنید)

با توجه به این مطالب روشن شد که مهمترین فلسفه امامت، این است که امام یعنی انسان کامل، واسطه بین حق و خلق است و اگر انسان کامل نباشد، خلق از بین می‌رود لذا در هر عصری انسان کاملی باید وجود داشته باشد، خواه انسان کامل، پیامبر باشد یا وصی پیامبر.

اگر کسی این مباحث را بتواند خوب ادراک کند معانی بلند زیارت جامعه کبیره را می‌تواند ادراک کند مانند:

«وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ‏ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ (اللَّهُ) وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِه‏» و شمایید نور قلب خوبان و هدایت کنندگان نکوکاران و حجت‌هاى خداى مقتدر جبار، خدا به شما افتتاح عالم ایجاد کرد و به شما نیز ختم کتاب آفرینش فرمود و بواسطه شما خدا بر ما باران رحمت نازل کرد و بواسطه شما آسمان را بپاداشت تا بر زمین جز به امرش فرو نیاید.

«وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر» و بواسطه شما غم و اندوه و رنجها از دلها برطرف مى‏‌شود.

«وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکَاتِ وَ مِنَ النَّار» و بواسطه شما خدا ما را از ذلت نجات داد و غم و اندوههاى شدید ما را بر طرف ساخت‏ و از وادى مهالک عالم و آتش دوزخ رهانید.

 

تحلیل هفتم برای فلسفه امامت/ بدون امام، خدا شناخته و عبادت نمی‌شود

یکی از مباحث عرفانی این است که ذات اقدس الهی، به خودی خود و بدون لحاظ تجلیاتش، شناخته نمی‌شود. یعنی ذات غیب الغیوب، معقول و مشهود احدی نیست.

ذات الهی بعد از ظهور در مظاهر گوناگون، به وسیله آنها شناخته می‌‌شود.

جامع‌ترین و کاملترین مظهر حق متعال، انسان کامل است. به تعبیر دیگر، انسان کامل، آیینه تمام نمای حق، و مظهر اتم اسماء و صفات خداست و لذا انسان کامل، بیشترین شناخت ممکن را از خداوند دارد. 

از سوی دیگر، اگر کسی بخواهد خداوند متعال را بشناسد و به او معرفت پیدا کند، باید انسان کامل را بشناسد و به او معرفت پیدا کند تا از طریق آن مظهر اتم، به حق، معرفت یابد. چرا که بدون شناخت مظهر کامل و اتم، معرفت به خدا ممکن نیست. (چون گفتیم که خداوند بدون ظهور، شناخته نمی‌شود. مرتبه غیب الغیوب، مرتبه‌ای است که نه اسمی دارد و نه وصفی دارد)

یعنی انسان بدون مظاهر، نمی‌تواند ظاهر را بشناسد و بدون مظهر کامل، نمی‌تواند ظاهر را کامل بشناسد. لذا راه فنای در خداوند، فنای در انسان کامل است.

عبادت هم همین‌طور است. عبادت صحیح و حقیقی، فرع معرفت است و هر چه معرفت انسان، نسبت به خداوند بیشتر باشد عبادتش بهتر، خالص‌تر و حقیقی‌تر خواهد بود. از سوی دیگر هیچ کس به اندازه انسان کامل، به خداوند معرفت ندارد چرا که انسان کامل، مظهر اتم اسماء و صفات حق است و لذا عبادت واقعی را تنها انسان کامل می‌تواند انجام دهد و هیچ کس مانند انسان کامل نمی‌تواند عبد خدا باشد.

از اینجا، ‌روشن می‌شود که اگر عبادت انسان کامل‌ نباشد هدف خلقت (ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون) تحقق نمی‌یابد. چرا که عبادت واقعی را انسان کامل انجام می‌دهد و اوست که خلیفه خدا در زمین است.

ضمنا دانسته می‌شود که انسان کامل، حجاب نورانی است و کسی نمی‌تواند آن حجاب را کنار زده و خداوند را بدون واسطه و بدون حجاب مشاهده کند. چون خداوند بدون ظهور، شناخته نمی‌شود و راه شناخت خدا منحصر در ظهور اوست و کامل‌ترین ظهور حق در انسان کامل است. پس همه مخلوقات به انسان کامل نیازمندند.

این مباحث یادآور حدیث جالب اصول کافی است که برید عجلی از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: «أَبَا جَعْفَرٍ (ع) یَقُولُ‏ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ‏ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.» امام صادق می‌گوید: بوسیله ما خدا پرستیده شد و بوسیله ما خدا شناخته شد و بوسیله ما خداوند تبارک و تعالى یگانه دانسته شد، و محمد، حجاب خداى‏ تبارک و تعالى است.

و از اینجا شعر عمیق و دقیق شهریار تفسیر می‌شود که گفت:

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین / به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

 

نتیجه

نتیجه اینکه وجود امام از ناحیه خداوند، لطف است، انسان‌ها را به سوی رشد حقیقی رهنمون می‌کند، الگوی عملی برای انسانیت و مساله هدایت است، سرپرست جامعه و حافظ دین خدا و تبیین کننده آن است، حجت را بر بندگان تمام می‌کند، واسطه فیض خدا به دیگر مخلوقات است، و بدون امام، خدا شناخته و عبادت نمی‌شود و بدون امام (انسان کامل)، هدف خلقت، تحقق نمی‌یابد.

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی