وحید واحدجوان

آثار گفتاری و نوشتاری

وحید واحدجوان

آثار گفتاری و نوشتاری

وحید واحدجوان

*محقق حوزه علمیه قم
*عضو هیأت علمی دانشگاه تهران

طبقه بندی موضوعی

ضرورت، اهمیت و فوائد پژوهش درباره وحدت وجود

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ب.ظ

 

ضرورت و اهمیت بحث از وحدت وجود / فوائد بحث از وحدت وجود

 

 

 

با توجه به اینکه

الف. وحدت شخصی وجود، یکی از مهمترین مسائل عرفان اسلامی، بلکه ‌اساس علم عرفان است[1] و اعتقاد یا عدم اعتقاد به آن، تفاوت مهم و ویژه در هستی شناسی، خداشناسی و توحید ایجاد می‌کند. (دقت کنید: خداشناسی و توحید عرفانی غیر از خداشناسی و توحید فلسفی و خداشناسی و توحید کلامی است. حال سوال این است که خداشناسی و توحید اسلامی کدامیک از این توحیدهاست؟ کدامیک از این سه گروه، بهتر توانسته اند توحید قرآنی را بفهمند؟)

 

ب. چون عمیق، دقیق و پیچیده است[2] سوالات و شبهات زیادی پیرامونش مخصوصا از جهت لوازم، ایجاد می‌شود.[3]

 

 ج. در آثار منتقدان، لوازم واقعی از غیر واقعی به صورت علمی، فنی، دقیق، روشن، مستند و مستدل تفکیک نمی‌شود.[4]

 

این مسائل، موجب بروز مشکلات و تلقی‌های نادرست از اصل مساله وحدت شخصی وجود[5]، و سپس علم عرفان اسلامی می‌شود به طوری که گاهی موجب غیر شرعی دانستن آن و علم عرفان و در برخی موارد، فتوا به کفر و نجاست قائلین به وحدت شخصی وجود می‌شود. [6]

از این رو، ضرورت پژوهش‌های گوناگون درباره وحدت وجود روشن‌ می‌گردد.
 
 
وحدت وجود در عرفان اسلامی
 

[1] . اساس عرفان بر وحدت شخصی وجود و کثرت‏ زدایی از حریم آن است؛ خواه به نحو تباین و خواه به طور تشکیک . (جوادی آملی، عبدالله، تحریر تمهید القواعد – ج 1ْ - صفحه   39)

[2] . امام خمینی می نویسد: «لازم نیست اگر انسان داراى علمى نشد از آن تکذیب کند و به صاحب آن علم جسارت نماید. پیش عقل سلیم همان طور که تصدیق بى‏ تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به شمار مى‏ آید، تکذیب بى‏ تصور نیز همین طور، بلکه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارک و تعالى از ما سؤال کند که شما که مثلا معنى «وحدت وجود» را به حسب مسلک حکما نمى‏ دانستید و از عالم آن علم و صاحب آن فن اخذ نکردید و تعلم آن علم و مقدمات آن را نکردید، براى چه کور کورانه آنها را تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داریم بدهیم جز آنکه سر خجلت به زیر افکنیم. و البته این عذر پذیرفته نیست که «من پیش خود چنین گمان کردم.» هر علمى مبادى و مقدماتى دارد که بدون علم به مقدمات، فهم نتیجه میسور نیست، خصوصا مثل چنین مسئله دقیقه که پس از عمرها زحمت باز فهم اصل حقیقت و مغزاى آن بحقیقت معلوم نشود. چیزى را که چندین هزار سال است حکما و فلاسفه در آن بحث کردند و موشکافى نمودند، تو مى‏ خواهى با مطالعه یک کتاب یا شعر مثنوى مثلا با عقل ناقص خود ادراک آن کنى! البته نخواهى از آن چیزى ادراک کرد- رحم اللّه امرأ عرف قدره و لم یتعدّ طوره». (شرح چهل حدیث، ص: 390)

[3] . صدرالمتالهین می نویسد: «إن أکثر الناظرین فی کلام العرفاء الإلهیین حیث لم یصلوا إلى مقامهم و لم یحیطوا بکنه مرامهم ظنوا أنه یلزم من کلامهم فی إثبات التوحید الخاصی فی حقیقة الوجود و الموجود بما هو موجود وحدة شخصیة أن هویات الممکنات‏ أمور اعتباریة محضة و حقائقها أوهام و خیالات لا تحصل لها إلا بحسب الاعتبار- حتى أن هؤلاء الناظرین فی کلامهم من غیر تحصیل مرامهم صرحوا بعدمیة الذوات الکریمة القدسیة و الأشخاص الشریفة الملکوتیة کالعقل الأول و سائر الملائکة المقربین و ذوات الأنبیاء و الأولیاء و الأجرام العظیمة المتعددة المختلفة جهة و قدرا و آثارها المتفننة و بالجملة النظام المشاهد فی هذا العالم المحسوس و العوالم التی فوق هذا العالم مع تخالف أشخاص کل منها نوعا و تشخصا و هویة و عددا و التضاد الواقع بین کثیر من الحقائق أیضا ثم إن لکل منها آثارا مخصوصة و أحکاما خاصة و لا نعنی بالحقیقة إلا ما یکون مبدأ أثر خارجی و لا نعنی بالکثرة إلا ما یوجب تعدد الأحکام و الآثار فکیف یکون الممکن لا شیئا فی الخارج و لا موجودا فیه و ما یتراءى من ظواهر کلمات الصوفیة أن الممکنات أمور اعتباریة أو انتزاعیة عقلیة لیس معناه ما یفهم منه الجمهور ممن لیس له قدم راسخ فی فقه المعارف- و أراد أن یتفطن بأغراضهم و مقاصدهم بمجرد مطالعة کتبهم کمن أراد أن یصیر من جملة الشعراء بمجرد تتبع قوانین العروض من غیر سلیقة تحکم باستقامة الأوزان أو اختلالها عن نهج الوحدة الاعتدالیة». (الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏2، ص: 319)

[4] . به عنوان مثال به این متن توجه کنید: «در این که خداوند با مخلوقات و آفریدگار با آفریده‏ ها چه رابطه‏ اى دارد در میان فلاسفه و دانشمندان گفتگو بسیار است. گروهى راه افراط را پیموده‏ اند و در مسیر وحدت وجود و موجود گام نهاده و او را عین مخلوقاتش پنداشته‏ اند.

مى‏ گویند در عالم هستى یک وجود شخصى بیش نیست و غیر او هر چه هست جلوه‏ هاى او و تطوّرات ذات اوست یا به تعبیر دیگر: در حقیقت یک چیز بیش نیست و کثرتها و تعدّدها خیالات و پندارها و سرابهایى است که خود را آب نشان مى‏ دهد، امّا هیچ نیست. گاه به جاى وحدت و اتّحاد، تعبیر به حلول مى‏ کنند و مى‏ گویند او ذاتى است که در همه اشیا حلول کرده و هر زمان به لباسى در مى‏ آید و بى‏ خبران، دوگانگى احساس مى‏ کنند در حالى که همه یک چیز بیش نیست. کوتاه سخن این که آنها عالم هستى را همچون یک دریا مى‏ دانند و موجودات را قطره‏هاى آن دریا:

هر کس که ندیده قطره با بحر یکى / حیران شده‏ام که چون مسلمان باشد؟!

و به تعبیر دیگر هر گونه دوگانگى در این عالم چیزى جز خیال و پندار نیست:

وصال این جایگه رفع خیال است / خیال از پیش برخیزد وصال است!

بلکه به عقیده برخى تا کسى اعتقاد به وحدت وجود و موجود نداشته باشد، صوفى حقیقى نخواهد بود. چرا که پایه و مایه تصوّف همین وحدت وجود است! البته بعضى از کلمات آنان قابل توجیه و حمل کردن بر بعضى از معانى صحیح است. مانند این که وجود حقیقى قائم بالذّات در عالم، یکى بیش نیست و بقیّه هر چه هست وابسته به اوست (همان گونه که در تشبیه به معانى اسمیّه و حرفیّه در بالا گفتیم) یا این که غیر از ذات پاک خداوند- که وجودى است بى‏ نهایت از هر جهت- بقیّه موجودات به اندازه‏اى خرد و کوچک و بى‏ مقدارند که به حساب نمى‏ آیند نه این که واقعا وجودى نداشته باشند. امّا بدون شک پاره‏اى از سخنان آنان قابل این گونه توجیهات نیست و به راستى مى‏ گویند در عالم هستى یک وجود بیشتر نیست و بقیّه خیال و پندار است و حتّى تصریح مى‏ کنند که بت‏ پرستى هم اگر به شکل محدود در نیاید عین خداپرستى است، چرا که همه عالم اوست و او همه عالم است.

این سخن از هر کس که باشد- علاوه بر این که مخالف وجدان بلکه بدیهیّات است و یکسره علّت و معلول و خالق و مخلوق و عابد و معبود را انکار مى‏ کند- از نظر عقاید اسلامى نیز لوازم فاسدى دارد که بر کسى پوشیده نیست. چرا که در این صورت، خدا و بنده و پیامبر و امّت و عابد و معبود و شارع و مکلّف مفهومى نخواهد داشت و حتّى بهشت و دوزخ و بهشتیان و دوزخیان همه یکى است و همه عین ذات اوست و این دوگانگى‏ ها همه زاییده وهم و خیال و پندار است که اگر پرده‏ هاى پندار را پاره کنیم چیزى جز وجود او باقى نمى‏ ماند! و نیز لازمه آن، اعتقاد به جسم بودن خداوند، یا حلول و مانند آن مى‏ شود». (مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏1، ص: 102 )

[5] . برخی تصورات و یا دست‌کم، بیانات و تقریرات از این مساله، نادرست است مانند:

1. گمان شود که وحدت شخصی وجود به معنای نفی مطلق کثرات و موجودات خلقی است. یعنی وحدت شخصی وجود به معنای نفی موجودیت از غیر حق تعالی است به نحو مطلق (حتی بالمجاز و العرض و الآیة) به گونه‌ای که با اعتقاد به وحدت شخصی وجود، هیچ کثرتی و هیچ موجودی به هیچ وجه پذیرفته نمی‌شود و وحدت محض حاکم می‌باشد.

2.  گمان شود معنای وحدت شخصی وجود، یعنی اینکه خدای تبارک و تعالی همین کثرات و موجودات است که به صورت جمعی و یک جا و واحد، اعتبار می‌شود یا اینکه گمان شود خداوند، کل، از مجموعه اجزاء (عالم) است بدین بیان که مجموع اجزاء، کل را تشکیل می‌دهد که آن کل، خداست.

3. گمان شود معنای وحدت شخصی وجود این است که بگوییم: وجود - حق تعالی -  یکی است و در همه‌ اشیاء به نحو حلول و سریان، ساری و جاری است و نسبت حق تعالی به اشیاء نسبت مظروف به ظرف است و نسبت اشیاء به خداوند نسبت ظرف به مظروف است.

4. گمان شود که وحدت شخصی وجود، دقیقا همان وحدت تشکیکی وجود در نظام فلسفی است یا برای تصحیح آن باید به تشکیک وجود فلسفی برگردد.

[6] . آیت الله وحید خراسانی می گوید: «عرفان پیش من است، همه مولوی را می‌خواهی پیش من است، هر جا را می‌خواهی برایت بگویم، فلسفه را بخواهی از اول اسفار تا آخر، از هر جا بگویی از اول مفهوم وجود تا آخر مباحث طبیعیات برایت بگویم، اما همه کشک است، هر چه هست در قرآن و روایات است... این سنخیتی که بین علت و معلول قائلند باطل است، و وحدت وجود و موجود از ابطل اباطیل و کفر محض است....» (فایل صوتی این سخنان در سایتهای مختلف اینترنتی موجود است).

در کتاب کشف الغطاء آمده است: «و الکفر أقسام: الأوّل: ما یُستحلّ به المال، و تُسبى به النساء و الأطفال، و هو کفر الإنکار، و الجحود، و العناد، و الشکّ فی غیر وقت النظر مقدّراً بأقلّ قدر فی حقّ الملک الجبّار، أو النبیّ المختار صلّى اللّه علیه و آله و سلم، أو المعاد مطلقاً. و کفر الشرک بإثبات إله آخر، أو نبیّ آخر، مع إثبات ما عداها و بدونه .

القسم الثانی: ما یُحکم فیه بجواز القتل، و نجاسة السؤر، و حرمة الذبائح، و النکاح من أهل الإسلام، دون السبی و الأسر و إباحة المال؛ و هو کفر من دخل فی الإسلام، و خرج منه بارتداد عن الإسلام و یزید الفطری منه فی الرجال بإجراء أحکام الموتى أو کفر نعمة من غیر شُبهة، أو هتک حُرمة، أو سبّ لأحد المعصومین علیهم السلام، أو بغض لهم، أو بادّعاء قِدَم العالم بحسب الذات، أو وحدة الوجود أو الموجود على الحقیقة منهما؛ أو الحلول، أو الاتحاد، أو التشبیه، أو الجسمیّة ...» (کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء (ط-الحدیثة)، ج‏4، ص: 199)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی