وحدت وجود یعنی چه؟ آیا وحدت وجود، کفر است؟ / چرا فقها با وحدت وجود مخالفند؟
«وحدت شخصی وجود» که عرفا می گویند، یعنی چه؟ آیا اعتقاد به «وحدت وجود» کفر است؟ چرا برخی از فقها با وحدت وجود مخالفند؟
پاسخ:
1. محتوای وحدت شخصی وجود در عرفان به لسان ساده و درون دینی یعنی «خداوند، تنها وجود غنی و مستقلی است که در حقیقت وجود و کمالات وجودی حدی ندارد و در ذات (= وجود)، اوصاف و افعال، شریکی ندارد و غیر او یعنی ما سِوی الله (در ذات، در اوصاف و در افعال) آیات خدا و وابسته و محتاج به اویند (حدوثا و بقائا من جمیع الجهات) و از خود ذرهای استقلال ندارند و حتی در موجودیت هم شریک خداوند نیستند. و هر یک از موجودات و مخلوقات در حد و اندازه خود، آیت خدا هستند.»
به لسان عرفانی و در اصطلاح نیز گفته می شود: ««وحدت شخصی وجود» به این معناست که وجود و موجود حقیقی، یکی است و منحصر در حق متعال (خداوند) است و موجودات دیگر (مخلوقات و کثرات عالم) وجود بما هو وجود نیستند بلکه اطوار، شئون، جلوه و آیات آن وجود حقیقی هستند و به بیان دیگر، موجود مجازی هستند.
از منظر عرفان اسلامی، وحدت وجود، وحدت بالصرافه است نه وحدت عددی. بر این اساس، چنین نیست که زمین و آسمان، زید، بکر و ... هر کدام یک وجود، و خداوند نیز در عرض آنها یک وجود ممتاز به امتیاز تقابلی داشته باشد. بلکه خداوند متعال، وجودی است که بر همه موجودات محیط است و امتیاز حق تعالی از مخلوقات، امتیاز احاطی است نه تقابلی.
به بیان دیگر، از نظرگاه عرفان اسلامی، وجود، از آن جهت که وجود است واجب بالذات است و لذا وجود و موجود به گونه حقیقی جز بر حق تعالی، اطلاق نمیشود اما اطلاق وجود و موجود بر مخلوقات، به نحو مجاز است نه به نحو حقیقت و لذا مخلوقات، «نمود» آن «بود» میشوند (هست نما میشوند نه هست).
لذا از منظر عرفان اسلامی، کثرت، تباین و یا تشکیک در وجود، راه ندارد بلکه کثرت و تشکیک در مظاهر و مجالی وجود است. به بیان دیگر، کثرت، تباین و یا تشکیک در وجود و موجود حقیقی راه ندارد گرچه در موجودات مجازی (همان مظاهر و مجالی) راه دارد.
آنچه بیان شد محتوای وحدت شخصی وجود در عرفان اسلامی است که ممکن است با تعابیر گوناگونی بیان شود مانند: «وحدت شخصی وجود»، «وحدت وجود و موجود»، «وحدت وجود و وحدت موجود»، «وحدت وجود و کثرت نمود»، «وحدت وجود و کثرت مظاهر»، «وحدت وجود و کثرت موجود» و «وحدت وجود و کثرت اعیان»»
2. اینکه برخی، کثرت وجود و موجود (نظر مشاء)، یا وحدت تشکیکی وجود (نظر فهلویون) را جزو اقسام وحدت وجود ذکر کرده اند، نادرست است.
وحدت وجود در عرفان، تنها یک معنا دارد و آن اینکه وجود واحد است لا شریک له و آن خداست. کثرتی هم در وجود نیست. و اما ما سوی الله، مظاهر، شئون و آیات آن وجودند. لذا کثرت در مظاهر و نمودهاست نه خود وجود.
شایان ذکر است که ظاهرا، نظر محقق دوانی (محقق دوانی «موجود بودن» به معنای «تحقّق عینی داشتن» را منحصر در ذات حضرت حق تعالی و ماسوای الله را منسوب به حق میداند) بیان دیگر وحدت شخصی وجود است. اگر چنین باشد، نقدهایی که بر ایشان وارد شده، مقبول نیست.
3. وحدت وجود نه تنها کفر نیست بلکه عین توحید و ایمان است.
مسلمان قائل به وحدت وجود، خدا، توحید، رسالت پیامبر عظیم الشان را قبول دارد و ضرورتی از ضروریات دین را منکر نیست. البته خدا و توحید را بر اساس برداشت خود، تبیین می کند همچنانکه فقیه، متکلم و فیلسوف نیز خدا و توحید را بر اساس فهم و برداشت خود، شرح می دهند.
توضیح بیشتر اینکه؛
همچنانکه رای مفسر، فقیه و متکلم متشرع در برابر رای قرآن و امامان معصوم نیست بلکه فهم آنها از قرآن و روایات محسوب میشود؛ یعنی فقیه و مفسر متشرع میگوید من آیات قرآن و روایات را طبق ضوابطی که دارم، چنین میفهمم، همچنین است فهم عارف متشرع از آیات و روایات؛ از این رو فهم او در مقابل و در عرض قرآن و روایات نیست تا کسی بگوید رای قرآن یا اهلبیت: این است و رای فلان عارف شیعه آن! بلکه عارف متشرع میگوید فهم من از آیات و روایات طبق ضوابطی که دارم چنین است.
درست است که قرآن کریم و روایات معصومین: بهترین منبع برای رسیدن به حقیقت است ولی آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت:؛ محکم و متشابه، مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن، عامّ و خاصّ، ظاهر و باطن دارد و حتی برخی از امور اهلبیت: به تعبیر خودشان صعب مستصعب (بسیار دشوار) است.
همه فرق اسلامی ـ شیعه اسماعیلی، شیعه دوازده امامی، سنّى اشعرى، معتزلى، وَهّابى، و... ـ مدعی فهم قرآن کریم هستند و ادعای تبعیت از قرآن کریم را دارند ولى آیا همه آنها، راه حقّ را پیمودهاند و همه، آیات قرآن کریم را درست فهمیدهاند؟!
همه شیعیان دوازده امامی با گرایشهای مختلف تفسیری، فقهی، اصولی، اخباری، کلامی، فلسفی و عرفانی، به قرآن و روایات اهلبیت تمسک میکنند. آیا همه، در هر مسالهای واقع را ادراک کردهاند؟
هیچ کس در فهم و برداشت از قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم و ائمه اطهار، معصوم نیست و امکان خطا دارد و خطا هم میکند. از اینرو کسی حق ندارد از ابتدا و بدون حجت معتبر عقلی یا نقلی، عقاید، روش و اعمال خود را مطابق کتاب و سنت بداند و دیگران را بدون دلیل معتبر و کافی، رد کند.
بله هر راه و روش، و هر مکتب و مسالهای اگر واقعا مخالف قرآن کریم و اهلبیت و عقل قطعی باشد به هر اسمی باشد محکوم و مذموم است و اگر موافق آن باشد صحیح خواهد بود. البته در اینکه فلان مکتب یا فلان روش یا فلان مساله، مخالف با قرآن و اهلبیت یا عقل قطعی است یا نیست، نباید شتابزده عمل کرد و یا مصادره به مطلوب [1] داشت.
4. همه فقها با وحدت وجود مخالف نیستند. بلکه برخی از آنها مخالفند.
5. بهترین وجه برای مخالفت بیشتر فقها با وحدت وجود این است که آنها با برداشت ها و تقریرهای غلط و نادرست از وحدت وجود که مخالف شرع مقدس است (مانند همه خدایی، حلول و اتحاد) مخالفند و باید بدانید که خود عرفای شامخ نیز با برداشت های نادرست و مبتذل از وحدت وجود مخالفند.
[1]. بیشتر مخالفتها با عرفان و مسائل عرفانی، از شتابزدگی در فهم آیات و روایات و یا مصادره به مطلوب است؛ گاهی برخی با یک یا چند روایت ـ بدون لحاظ سند و دلالت کافی، بدون لحاظ مجموعه روایات، بدون لحاظ عقل و تعقل و بدون لحاظ آیات قرآن کریم ـ سریعا حکم به باطل بودن روش یا مسالهای عرفانی میدهند. و گاهی بدون اقامه دلیل معتبر و کافی، از ابتدا، دیدگاه خود را مطابق کتاب و عترت و خلاف آن را مخالف کتاب و عترت میخوانند. به تعبیر دیگر، اول الکلام را قطعی میپندارند. مثلا میگویند «وحدت وجود» مخالف قرآن و روایات است. حال آنکه هذا اول الکلام. عارف متشرع میگوید وحدت وجود مغز و حقیقت آیات و روایات است. متکلم متشرع هم میگوید خلاف آیات و روایات است. مساله محل نزاع بین عارف و متکلم است و هر دو باید دلیل معتبر و کافی اقامه کنند نه اینکه یکی اول الکلام را برای خود مصادره کند.
استاد با توجه به این مباحث میشه شیوه صحیح استمداد از اهل بیت ( علیهم السلام ) را بفرمایید طوری که پسندیده و از شرک به دور باشد؟