مناجات شعبانیه سراسر، عرفان است. تنها به عنوان نمونه:
قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُک عَلَی یا سَیدِی فِیمَا یکونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیتِی وَ بِیدِک لابِیدِ غَیرِک زِیادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی
تقدیرات تو ای سید من، بر من جاری شده است در آنچه از من تا آخر عمرم، از نهان و آشکارم، خواهد بود. و زیادی و کمی و نفع و ضررم به دست توست، نه دیگری.
🔹این جملات از فرازهای سنگین مناجات شعبانیه است.
🔸همه مقادیر و تقدیرها توسط خداوند تا پایان عمر از نهان و آشکار بر ما جاری است.
در قرآن کریم آمده:
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ؛ (حدید/ ۲۲)
هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفسهاى شما [= به شما] نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابى است. این [کار] بر خدا آسان است.
🔸همه فزونی ها و کاستی ها، سود و زیاد همه و همه فقط به دست خداست نه به دست دیگری!
این نگاه عمیق، چشم سَر و سِرّ انسان را تنها و تنها به سمت حق تعالی جلب می کند.
متوجه می کند که اصل کیست و چیست و انسان باید کجا را ببینید.
با امثال این فرازها، به مرور انسان متوجه می شود که موثری در عالم هستی جز خداوند نیست (لا موثر فی الوجود الا الله) و حول و قوه ای جز بالله نیست (لا حول و لا قوه الا بالله) و بدین ترتیب با توحید افعالی آشنا می شود و سپس با تلاش علمی و مجاهدت عملی، میتواند این مسائل را شهود کند.
انسان عارف می داند که همه مقدرات در علم حق تعالی ازلاً موجود است (به تعبیر عرفانی در اعیان ثابته) و هر چه در صحنه آفرینش، محقق می شود، تنزلات آن حقایق در جلوات و رنگ و لباس مختلف است.
قرآن کریم می فرماید:
وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ (حجر / ۲۱)
هیچ چیز نیست مگر اینکه خزائن آن، نزد ماست؛ و ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمیکنیم.
به هر رنگی که خواهی جامه میپوش
که من آن قد رعنا می شناسم
انسان عارف، میداند که در نظام هستی فقط خداست و جلوات او، لذا همه زیادت ها و نقص ها و نفع ها و ضررها را تنزلات و جلوات آن حقیقت می داند.
البته انسان عارف، با این جملات، نه به سمت جبر اشعری متمایل می شود و نه سر از تفویض و اختیار معتزلی در می آورد، بلکه امر بین الامرین، که فهم مفهومی اش بسیار سخت و دشوار است، چه برسد به معرفت شهودی اش، دیدگاه اوست.
او می داند که این معارف، مثل احکام غسل و تیمم نیست که با ادبیات عرب و چند روایت باب فروع بتواند حل و فصلش کند!
برای فهم دقیق این معارف، سالها ممارست علمی و مجاهدت عملی نیاز است.
یادم است یکبار حضرت آیت الله جوادی آملی به مناسبتی در بحث جبر و اختیار، به مرحوم آخوند خراسانی که در کفایه به مناسبتی شعر خاقانی را آورده: "قلم اینجا رسید سر بشکست"، فرمود: "اینها بحث اصول فقه نیست که با چند سال، حل و فصل شود. اگر کسی سالها در حکمت و عرفان و معارف عمیق قرآن و عترت تلاش نکند، در این نوع مباحث قلم که سهل است، سَرش میشکند!"
باری، همه چیز از خداست و همه افعال از خداست، البته مظاهر و به ویژه انسان، با توجه به مرتبه و تعینش، در ظهور کمالات مدخلیت دارد و باعث نقص و شر می شود که بحث مفصلش در جای خود باید مطرح شود.
✍️ #وحید_واحدجوان
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.