فلسفه نیاز انسان به وحی و پیامبر
یکی از سوالات مهمی که درباره پیامبران مطرح است، فلسفه وجودی ایشان است. خداوند چرا برای برخی از انسانها (پیامبران) وحی فرستاد و از آنها خواست آن را برای مردم برسانند؟ ما چه نیازی به پیامبران و دستورات آنان داریم؟ آیا عقل و تجربه بشر به تنهایی قادر نبود راه سعادت خود را به دست آورد؟ در این یادداشت این مساله با تحلیلهای گوناگونی بررسی و تبیین میشود.
تحلیل اول؛ فلسفه نیاز انسان به وحی
با سه مقدمه کوتاه وارد این بحث میشویم:
1. انسان دارای استعدادهای فراوان و توانمندیهای شگرف است که برخی از آنها به طور طبیعی (مثل رشد ظاهری بدن انسان) و برخی به طور اختیاری یعنی با اختیار خود انسان (مثل رشد معنویات و تامین سعادت اخروی) به فعلیت میرسند.
2. عالم آفرینش، محدود به عالم ماده نیست.
3. نظام خلقت و عالم آفرینش، نظام علت و معلول، اثر و موثر، و سبب و مسبّب است. هر چه در عالم تحقق مییابد علت یا عواملی دارد.
(این سه مقدمه، مطالبی است که حس، تجربه و عقل به آنها پی برده و تصدیق میکند)
انسان برای شکوفایی استعدادهای فراوان و شگرف خود به برنامهای دقیق و حساب شده نیازمند است.
عقل انسان با یک محاسبه ساده به این نتیجه میرسد که هر کسی نمیتواند تنها با عقل خود چنین برنامهای را برای انسان ارائه کند و حتی تحقیقات هزاران ساله انسانها نیز توان ارائه چنین برنامه جامع و دقیقی را ندارند، چرا که هم استعدادهای انسان بینهایت است و هم مجموعه عوالم خلقت فراوان و مسیر رشد و حرکت، دنیا و آخرت را شامل میشود.
دانشمندان هنوز به همه زوایای جسم و بدن مادی انسان، عالم ماده و دنیا، روابط کامل اشیاء مادی با یکدیگر، کیفیت اثرگذاری اشیاء و افعال نسبت به هم، و شگفتیهای عالم ماده، پی نبردهاند و هر چه علم بشری جلوتر میرود مجهولات جدیدتر و بیشتری انسان را فرا میگیرد. با این وصف، چگونه میشود علم عادی بشر، عوالم بعد از دنیا و کیفیت اثرگذاری اعمال دنیوی در آخرت را شامل شود؟!
از این رو، عقل انسان میفهمد که خداوند جهان و انسان، که دانا به تار و پود مخلوقات خود (اعم از انسان، عوالم دنیا و آخرت، و روابط افعال و عملکردها با نتایج) است، همانطور که استعدادهای فراوان، عوالم وجود و اثرگذاری عوامل را ایجاد کرده، برنامه رشد و ترقی انسان را ارائه میکند تا انسان با اختیار و انتخاب خود، آنها را مراعات کرده و استعدادهایش را به فعلیت برساند.
ارائه این برنامه رشد، توسط پیامبران به ویژه رسولان خدا صورت گرفته است. آنها از طریق وحی، مطالب اساسی و برنامه هدایت روحی، معنوی و تامین سعادت اخروی را گرفتهاند و به مردم انتقال دادهاند.
به عبارت دیگر، به کسی که برنامه رشد و بالندگی روحی و معنوی و سعادت ابدی انسان را از طرف خداوند متعال، میآورد پیامبر گفته میشود.
بنابراین، انبیاء برای رشد حقیقی و معنوی انسان آمدهاند و به تعبیر دیگر، چون انسانها نیازمند برنامه برای رشد و شکوفایی هستند خداوند انبیا و اولیاء را فرستاده و کتابهای آسمانی نازل کرده تا ما را هدایت کنند و این استعدادهای خدادادی را به فعلیت برسانند.
در این میان، آخرین فرستاده خدا، یعنی پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه کاملترین برنامه را برای رشد و شکوفایی انسانها آورده است و مبعث پیامبر اکرم (ص) در حقیقت، آغاز نزول جامعترین برنامه رشد و تکامل انسان است. (نک: مائده/ 3 ؛ توبه / 33)
از این مساله نتیجه دیگری هم میگیریم که منابع شناخت انسانها تنها حس و عقل نیست بلکه وحی نیز منبع شناخت انسانها محسوب میشود که انبیا به طور مستقیم و مردم دیگر به طور غیر مستقیم از آن بهره میبرند.
نکته دیگر این است که نیاز به نبوت، انسان را به وصی و جانشین پیامبر هم سوق میدهد. توضیح مطلب این است که پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله از طریق وحی، قرآن کریم را برای هدایت بشریت، از طرف خداوند آورد که جامعترین و کاملترین برنامه هدایت است. با توجه به اینکه بعد از ایشان، پیامبری نخواهد آمد و نبوت ختم شد، انسانها نیازمند کسی هستند که مثل پیامبر باشد (یعنی عالم و معصوم باشد) تا بتواند امر هدایت از طریق نبوت را سرپرستی و مدیریت کند تا انسانها دچار اشتباهات علمی و عملی در فهم قرآن کریم نشوند و امر هدایت از طریق پیامبران، ابتر نماند.
از این رو، پیامبران الهی برای خود جانشینانی از طرف خداوند، تعیین کردهاند تا امر هدایت را بعد از خود، عهدهدار گردند و در این میان، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نیز که آخرین پیامبر خدا بود، امیرالمومنین علی علیهالسلام را جانشین و خلیفه خود معرفی کرد.
تحلیل فلسفه نیاز به وحی و پیامبر را با عبارات دیگری میتوان چنین بیان داشت
ما انسانها با جمادات در جسم بودن، با نباتات در جسم بودن و در رشد نباتی و با حیوانات بر جسمیت و رشد نباتی و ادراکات حیوانی مانند ادراکات حسی و خیالی و امور غریزی مشترکیم.
مشترکات انسان با دیگر موجودات، مربوط به طبیعت انسان بوده و این طبیعتِ جمادی و نباتی و حیوانیِ انسان با همان رشد طبیعی به فعلیت میرسد و حتی در بسیاری از موارد به صورت غیر اختیاری است.
به عنوان مثال انسان در مرتبه حیوانیاش مثل حیوانات، ادراکات حسی و خیالی دارد، محبت غریزی دارد، دنبال منافع ظاهری و مادی میرود و اگر ضرری احساس کند فرار میکند و در مرتبه نیاز به جنس مخالف نیز با حیوان شریک بوده و برای تولید مثل، نیازمند جنس مخالف خود است.
اما انسان نسبت به موجودات دیگر از امتیازهای ویژهای برخوردار است که دیگر موجودات از آنها بی بهرهاند.
انسان دارای استعداد رشد عقلانی است. یعنی به وسیله عقل، کلیات را ادراک میکند و خود و جامعه خود را رشد میدهد.
برای انسان، علاوه بر این امتیاز، ویژگی برتری نیز وجود دارد که آن، ادراکات وجودی و شهودی است. یعنی انسان علاوه بر اینکه کلیات را میتواند بفهمد و آنها را جمع بندی کرده نتیجه بگیرد و به رشد عقلی و فکری برسد، این قدرت را دارد که حقایق را با چشم دل، شهود کند، یعنی از مرحله دانایی و عالم بودن به مرحله دارایی و دارا بودن برسد.
به بیان دیگر، از جمله مختصات انسان، این است که به نادیدهها ایمان میآورد، یعنی به چیزهایی که محسوسش نیست، اما عقلش با دلیل اثبات کرده معتقد میشود. اگر انسان، رشد بیشتری یابد و گام بیشتری به جلو بگذارد، به جایی میرسد که این حقایق غیبی را شهود میکند و بعد از شهود و دیدن، دیگر آن امر غیبی برایش غیب محسوب نمیشود.
همچنان که ظرفیت انسان در سیر علمی محدود نیست، در سیر شهودی نیز ظرفیتش محدود نیست. علاوه بر اینکه عالم آفرینش تنها در عالم ماده محدود نمیشود بلکه عالم خیال، عالم عقل و ملائکه و دیگر عوالم را در بر میگیرد.
این استعدادهای عقلی و شهودی، مثل مشترکات انسان با سایر موجودات (جماد و نبات و حیوان) نیست که نیازی به برنامه رشد و اختیار و اراده انسان نداشته باشد. بلکه انسان این امتیازها، مختصات و تواناییهای خود را با اختیار و اراده شکوفا میکند و به فعلیت میرساند و نیز میتواند با سوء اختیار خود در همان مرحله ادراکات حیوانی بماند.
انسان برای شکوفایی این استعدادهای فراوان و شگرف، به برنامهای دقیق و حساب شده نیازمند است و عقل انسان با یک محاسبه ساده به این نتیجه میرسد که هرکسی نمیتواند چنین برنامهای را برای انسان ارائه کند و حتی تحقیقات هزاران ساله نیز توان ارائه چنین برنامه جامع و دقیقی را ندارند چرا که هم استعدادهای انسان بی نهایت است و هم مجموعه عوالم خلقت فراوان و مسیر رشد و حرکت، دنیا و آخرت را شامل میشود.
عقل حکم میکند که خداوندِ انسان و جهان آفرین، که دانا به تار و پود مخلوق خود است، همانطور که این استعدادهای فراوان را در او ایجاد کرده، باید برنامه رشد و ترقی او را نیز ارائه نماید تا انسان با اختیار و انتخاب خود، آنها را مراعات کرده و استعدادهایش را به فعلیت برساند.
به کسی که برنامه رشد و بالندگی را از طرف خداوند متعال میآورد، پیامبر گفته میشود. پس انبیاء برای رشد حقیقی و معنوی انسان آمدهاند.
خداوند انبیا و اولیاء را فرستاده و کتابهای آسمانی نازل کرده تا ما را هدایت کرده و این استعدادهای خدادادی را به فعلیّت برسانند.
بر همین اساس، پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه کاملترین برنامه را برای رشد و شکوفایی انسانها آورده است چرا که پیامبران گذشته، بشارت دهنده این پیغمبر رحمت بودهاند. (نک: بقره/146؛ اعراف/157؛ صف/6) پیامبر اسلام خاتم انبیاست. (نک: احزاب، آیه40) فرستاده خدا بر همه انسانهاست (نک: اعراف، آیه158) کتابش یعنی قرآن کریم، کتابهای آسمانی قبلی را تصدیق کرده و مُهَیمن (حاکم، نگهبان و گواه) بر آنها است (نک: مائده، آیه48) دینش یعنی اسلام برگزیده خداوند متعال است (نک: آل عمران، آیه85) کامل و تمام است (نک: مائده، آیه3) پیروان دیگر شرایع، به اسلام دعوت شدهاند (نک: بقره، آیه41؛ بقره، آیه91؛ آل عمران، آیه110؛ آل عمران، آیه199؛ نسا، آیه136؛ مائده، آیه119؛ حدید، آیه28؛ بینه، آیه6) و دین اسلام روزی بر همه آیینها غالب شده و جهان را فرا میگیرد. قرآن کریم میفرماید: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون» (توبه، آیه33) او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
در این ره انبیا چون سارباناند / دلیل و رهنمای کارواناند
وز ایشان سید ما گشته سالار / هم او اول هم او آخر در این کار
تحلیل دوم برای فلسفه بعثت انبیاء
هدف از خلقت و آفرینش انسان، تکامل انسان و رسیدن به مقام بالای معرفت و شهود حقیقی (از راه افعال اختیارى) است.
یعنی انسان باید عبودیت کند «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» (ذاریات/ 56) (جن و انس را جز براى پرستش خود نیافریدهام) و در سایه این عبودیت که راه و صراط است (نه مقصد نهایی) «وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» (یس/61) (مرا بپرستید که این راه مستقیم است) به معرفت و یقین برسد. «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقین» (حجر/99) (و پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو فرا رسد) و یقین هم مراتبی دارد که از علم الیقین آغاز میشود و به مراحل بالاتر یعنی عین الیقین، حق الیقین و برد الیقین میرسد.
انسانی که به علم الیقین رسیده، اگر چه در این دنیا باشد، عوالم برتر را با چشم دل، مشاهده میکند. قرآن کریم میفرماید: «کلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَترََوُنَّ الجَْحِیم» (تکاثر/5و6) چنان نیست که شما خیال مىکنید؛ اگر یقین داشتید قطعاً جهنّم را خواهید دید. این آیه مربوط به این دنیاست چرا که در آخرت همه میتوانند جهنم را ببینند.
تکامل انسان، بدون شناخت و آگاهی و برنامه دقیق و منظم ممکن نیست. یعنی انسان نمیتواند بدون دانستن راه تکامل، خود را در آن مسیر قرار دهد.
از طرفی شناختِ حاصل از حس و عقل کافى نیست و قوای پنجگانه حسی و نیز عقل انسان نمیتوانند به تنهایی همه راه و شرایط کامل آن را بفهمند لذا راهى دیگر براى رسیدن به تکامل لازم است و آن، وحى و بعثت پیامبران است.
تحلیل سوم برای فلسفه بعثت انبیاء
به این مثال توجه کنید: محدوده ادراکی چشم انسان، دیدنیهاست و هیچگاه چشم انسان، نمیشنود و امکان ندارد انسانی با چشم خود، بشنود و نیز گوش ابزار شنیدنی هاست و امکان ندارد کسی با گوش خود، ببیند.
حس و عقل هم چنیناند. آگاهى حاصل از عقل و حس، محدود به حدود عقلی و حسی است، یعنی قوای حسی (بینایی، شنوایی، بویایی و ... ) در محدوده محسوسات و عقل انسان در محدوده معقولات و کلیات، ادراک دارند و میفهمند و امکان ندارد خارج از این محدوده، ادراکی داشته یا ابزار ادراک باشند.
عقل، خودش میفهمد که خیلی از مسائل را نمیفهمد یا نمیتواند بفهمد و این را هم میفهمد که نمىتوان تنها به واسطه حس و عقل به رموز و عوامل کمال و سعادت واقعی و ابدی دست یافت ضمن اینکه دانشها و آگاهىهای به دست آمده از عقل و حس در معرض خطا و اشتباه هم هستند.
از این رو، انسان براى نیل به سعادت ابدی و رسیدن به هدف متعالى خلقت، نیازمند راه و راهنماى معصوم است و این تنها از گذر بعثت پیامبران، و وحی و ارتباط با مبدأ جهان به دست مىآید و بعد از انبیاء باید جانشینان انبیاء این مهم را به عهده داشته باشند.
تحلیل چهارم برای فلسفه بعثت انبیاء
براى تربیت و رشد انسان، تنها علم و آگاهى کافى نیست، بلکه ارائه الگو و شاخص رشد و ترقی، انسانها را بیشتر راهنمایی میکند. بدین سان، علاوه بر آگاهى حاصل از وحى، مربّى و الگوى انسانى نیز لازم است تا در جان آدمیان نفوذ کرده، اعتماد آنان را به خویش برانگیزد و شاخص تشخیص حق از باطل باشد و راهنمای انسانها به سوی سعادت گردد.
بعثت انبیاء و سپس جانشینی اولیاء، چنین فایده بزرگی برای بشریت دارد و چنین راهبرى جز از گذر ارتباط با خداوند در دسترس نیست.
تحلیل پنجم؛ هدف بعثت در قرآن کریم
قرآن کریم درباره حکمت و فواید بعثت انبیا به خصوص اهداف و فواید بعثت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به نکات دقیقی اشاره کرده که مطالب بالا در فهم این نکات آسمانی میتواند موثر باشد.
الف. یکی از فواید مهم بعثت پیامبر اکرم، تعلیم حقایق دست نایافتنی به انسانها است.
قرآن کریم میفرماید: «کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا ... وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُون» (بقره /151)؛ رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم تا .... و آنچه را نمىتوانستید بدانید، به شما یاد دهد.
دقت در آیه شریفه و عبارت «ما لم تکونوا تعلمون» به ما میفهماند که اگر پیامبر اکرم صلوات الله علیه این مطالب و حقایق را نمیآورد به هیچ عنوان، انسانی (چه با حس و عقل و چه با کشف و شهود) به آنها نمیتوانست دسترسی پیدا کند و همواره انسانها نسبت به آن حقایق قرآنی، جاهل بودند.
ب. از فواید بعثت رسول گرامی، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت است.
آیه شریفه میفرماید: «کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَةَ ...» (بقره/ 151 و مشابه آن: بقره/ 129) ؛ همانگونه، رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد ... .
ج. از اهداف بعثت پیامبران، اقامه قسط و عدل است.
خداوند متعال میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط...» (حدید / 25)؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند... .
د. از اهداف و فواید بعثت پیامبر اکرم (ص)، آزادی انسانها از قید و بند ناپاکی ها و زنجیرهای هوا و هوس است.
قرآن کریم میفرماید: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىَِّ الْأُمِّىَّ الَّذِى یجَِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئةِ وَ الْانجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنهَْئهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یحُِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یحَُرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَئثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ کاَنَتْ عَلَیْهِم...» (اعراف / 157)
(همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّى»، پیروى مىکنند؛ پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى مىیابند که نزدشان است. آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منکر باز میدارد، أشیاء پاکیزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاکیها را تحریم مىکند و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد... .
ر. از اهداف و فواید بعثت پیامبران، رفع اختلاف بین مردم است.
آیه میفرماید: «کاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّنَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَینَْ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیه ...» (بقره / 213)
مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مىکرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند... .
و. از اهداف و فواید بعثت نبی مکرم اسلام (ص)، رساندن انسانها به نور و روشنایی حقیقی است.
خداوند متعال میفرماید: «الر کِتَابٌ أَنزَلْنَهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلىَ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الحَْمِید.» (ابراهیم/1)؛ الر، (این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها به سوى روشنایى به فرمان پروردگارشان در آورى، بسوى راه خداوند عزیز و حمید.
از این آیه استفاده میشود که انسان در سایه عمل به وحی و کتاب خدا، از ظلمتها نجات مییابد و به سوی روشنایی حقیقی گام بر میدارد.
ی. از فواید و اهداف بعثت پیامبر مکرم اسلام (ص)، رساندن انسانها به حیات و زندگی حقیقی است.
خداوند متعال میفرماید: «یا ایهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحُْیِیکُمْ....» (انفال/24)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مىخواند که شما را حیات مىبخشد....
از این آیه، استفاده میشود که حیات حقیقی انسان در سایه عمل به برنامههای دین تحقق مییابد.
عبارت علامه حسن زاده آملی درباره مقایسه پیامبر و دانشمندان
در پایان، خوب است کلام زیبای آیت الله علامه حسن زاده آملی را درباره مقایسه پیامبر با دانشمندان، یادآور شویم که میفرمود:
اگر ما فرض کنیم تمام بنی نوع بشر و بنی نوع انسان بشوند افلاطون، ارسطو، فارابی، بو علی سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، ملا صدرا، انیشتین و همه و همه جزو نوابغ باشند و اصلا آدم معمولی در دنیا نداشته باشیم و همگی از این سنخ آدمها باشند باز هم این آیه قرآن کریم صادق است که فرمود:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» (جمعه/۲)
«او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند»