اعتبار روایات در مسائل اعتقادی / تفاوت عترت با روایات
آیا روایات معصومین (ع) در مسائل و معارف اعتقادی، حجت است؟ / آیا عترت همان روایات است ؟
در احکام عملی که جای تعبّد و عمل است افزون بر قطع و اطمینان، مظنّه خاص نیز راهگشاست. لذا کلام معصومین (علیهمالسلام) حتی اگر به صورت «خبر واحد» باشد و همراه با قراین قطع آور نباشد، در مسائل عملی و فرعی، حجّت تعبّدی است. این بخش در علم اصول فقه، تبیین شده است. اما آنچه لازم است بیان شود حجیّت سخنان معصومین (علیهم السلام) در بخش معارف اعتقادی است که ظن و گمان در آنها اعتباری ندارد، بلکه باید به قطع و یقین دست یافت تا نَفْس آرام بگیرد و آن را بپذیرد.
سخنان معصومین (علیهمالسلام) در بخش معارف اعتقادی دو دسته است:
1 ـ روایاتی که در ارکان سه گانه خود، دارای جزم و یقین است؛ یعنی در «اصل صدور» و «جهت صدور» و «دلالت بر محتوا» قطعی است؛ یعنی از نظر سند، خبر متواتر یا خبر واحد محفوف به قرینه قطعی است و از نظر جهت صدور نیز قطعاً میدانیم در صدد بیان معارف واقعی است و از روی تقیه صادر نشده است و در دلالت نیز نصّ است، نه ظاهر.
این گونه روایات، اندک است اما در این بخش، معتبر و حجت است.
اگر کسی در محضر معصوم (علیه السلام) باشد و تقیه ای در میان نباشد و معصوم (علیه السلام) در صدد بیان واقعیت باشد، در چنین موردی سخن معصوم حجت است.
2 ـ روایات و ادلّه نقلی که در ارکان سه گانه فوق، فاقد یقین است و در نتیجه یقینآور نبوده، بلکه تنها مفید ظن و گمان است. این گونه روایات ناظر به سه بخش است:
الف: معارف اصول دین، همانند اصل توحید، نبوّت و معاد و اصل وجود بهشت و جهنّم. در این گونه معارف که از اصول دین است و اعتقاد به آن ضروری است و یقین و جزم در آن معتبر است، با ادلّه نقلی ظنی نمیتوان به یقین دست یافت و از این رو این گونه از ادلّه نقلی در این بخش حجّت نیست.
ب: معارفی که از اصول دین نیست تا اعتقاد تفصیلی به آنها ضروری باشد، بلکه ایمان اجمالی درباره آنها کافی و کارساز است؛ مانند این که حقیقت عرش، کرسی، لوح، قلم و فرشته چیست. در این بخش انسان میتواند به علم اجمالی و یقین مجمل نه مفصل قانع شود.
بنابراین، در این موارد میتوان به ایمان اجمالی بسنده کرد و مفاد روایت ظنّی را نیز در حدّ احتمال پذیرفت.
ج: معارفی که نه از اصول دین است و نه از قسم دوم، بلکه بیانگر مسائل علمی و آیات الهی در خلقت است، مانند این که آسمانها و زمین در آغاز آفرینش «رتق» و بسته بوده، سپس «فتق» و گشوده شده است.
اخبار و روایاتی که مبیّن این بخش از معارف است نه ثمره عملی دارد و نه جزمِ علمی در آنها معتبر است. در این بخش نیز روایات غیر قطعی در حدّ احتمال قابل پذیرش است، ولی حجّت تعبّدی نیست؛ زیرا ادلّه حجیّت خبر واحد راجع به مسائل عملی و تعبدی است و در مسائل علمی نمیتوان کسی را بدون حصول مبادی تصدیقی متعبّد به علم کرد.
نکته دیگر اینکه، اگر مطلبی از خود معصوم (علیه السلام) شنیده شد و هیچگونه احتمال خلاف مانند تقیّه در آن راه نداشت، در محدوده سنت، قطعی است و در همه مسائل علمی و عملی معتبر است اما اگر به وسیله راوی حدیث به ما رسید اگر شواهد داخلی و خارجی سبب حصول قطع شد باز هم در همه مسائل علمی و عملی مفید است ولی اگر به عللی مفید قطع نباشد نمی توان به وسیله آنها به یقین دست یافت.
چند نکته مهم
1. فرق است بین سخن و رفتار خود معصوم (علیه السلام) با روایت و نقلی که از گفتار و رفتار معصوم شده است. اولی قطعا حجت است اما دومی گاهی معتبر و حجت است و گاهی معتبر و حجت نیست.
2. اکنون که در دوران غیبت معصوم به سر می بریم (و این دوران، به واقع، دوران ظلمت است) با روایت و نقل، سر و کار داریم نه خود عترت.
3. برخی تصور می کنند قرآن و عترت (ثقلین) یعنی قرآن و روایات! در حالی که قرآن و عترت (ثقلین) یعنی قرآن و شخص معصومین علیهم السلام. لذا تفاسیر قرآن کریم و نیز روایاتی که از عترت به دست ما رسیده، غیر از خود قرآن و عترت است. تفاسیر و روایات، گاهی معتبر و گاهی غیر معتبرند در حالی که قرآن و عترت همواره معتبرند.
4. کسانی که عترت را با روایات نقل شده از عترت، یکی می پندارند، دین شناس نیستند.
5. بارها نوشته شد که همچنانکه رای مفسر، فقیه و متکلم متشرع در برابر رای قرآن و امامان معصوم نیست بلکه فهم آنها از قرآن و روایات محسوب میشود؛ یعنی فقیه و مفسر متشرع میگوید من آیات قرآن و روایات را طبق ضوابطی که دارم، چنین میفهمم، همچنین است فهم عارف متشرع از آیات و روایات؛ از این رو فهم او در مقابل و در عرض قرآن و روایات نیست تا کسی بگوید رای قرآن یا اهلبیت: این است و رای فلان عارف شیعه آن! بلکه عارف متشرع میگوید فهم من از آیات و روایات طبق ضوابطی که دارم چنین است.
درست است که قرآن کریم و روایات معصومین: بهترین منبع برای رسیدن به حقیقت است ولی آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت:؛ محکم و متشابه، مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن، عامّ و خاصّ، ظاهر و باطن دارد و حتی برخی از امور اهلبیت: به تعبیر خودشان صعب مستصعب (بسیار دشوار) است.
همه فرق اسلامی ـ شیعه اسماعیلی، شیعه دوازده امامی، سنّى اشعرى، معتزلى، وَهّابى، و... ـ مدعی فهم قرآن کریم هستند و ادعای تبعیت از قرآن کریم را دارند ولى آیا همه آنها، راه حقّ را پیمودهاند و همه، آیات قرآن کریم را درست فهمیدهاند؟!
همه شیعیان دوازده امامی با گرایشهای مختلف تفسیری، فقهی، اصولی، اخباری، کلامی، فلسفی و عرفانی، به قرآن و روایات اهلبیت تمسک میکنند. آیا همه، در هر مسالهای واقع را ادراک کردهاند؟
هیچ کس در فهم و برداشت از قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم و ائمه اطهار، معصوم نیست و امکان خطا دارد و خطا هم میکند. از اینرو کسی حق ندارد از ابتدا و بدون حجت معتبر عقلی یا نقلی، عقاید، روش و اعمال خود را مطابق کتاب و سنت بداند و دیگران را بدون دلیل معتبر و کافی، رد کند.
سلام علیکم
به روز رسانی اخبار فلسفی و عرفانی.
BAERFAN.BLOGFA.COM
یا حق