ماجرای مباهله/کیفیت مباهله پیامبر با مسیحیان/جریان مباهله پلی برای حل مساله ولایت/ علامه حسن زاده، احیاگر مباهله
شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ب.ظ
خداوند پس از این بحث طولانی درباره حضرت عیسی به پیامبر اسلام (ص) میفرماید که اگر مسیحیان پس از بیان همه این امور و بحثهای مستدلّ و منطقی باز هم زیر بار نرفتند و اسلام را نپذیرفتند، راه متفاوت دیگری در برخود با آنها انتخاب کن، با آنها مباهله کن، تا حق روشن شود.
آیات 35 تا 60 سوره آل عمران پیرامون حضرت عیسای مسیح علیهالسلام سخن میگوید. در این آیات، از تولّد حضرت عیسی، مقامات آن حضرت، شخصیّت مادرش، فضایل حضرت مریم علیها السلام، گفتوگوی او با فرشتگان، مائده آسمانی، و مسائل دیگر بحث شده است.
خداوند پس از این بحث طولانی درباره حضرت عیسی به پیامبر اسلام (ص) میفرماید که اگر مسیحیان پس از بیان همه این امور و بحثهای مستدلّ و منطقی باز هم زیر بار نرفتند و اسلام را نپذیرفتند، راه متفاوت دیگری در برخود با آنها انتخاب کن، با آنها مباهله کن، تا حق روشن شود.
در آیه 61 می فرماید: «فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِسائَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ» (سوره آل عمران، آیه 61)
هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز بر خیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم!
* شأن نزول آیه فوق
این آیه و آیات قبل از آن درباره هیأت نجران نازل شده است. آنها خدمت پیامبر (ص) رسیده، عرض کردند: آیا هرگز دیدهای فرزندی بدون پدر متولد شود؟ در این هنگام آیه «انَّ مَثَلَ عِیْسی عِنْدَ اللهِ ...» نازل شد و هنگامی که پیامبر (ص) آنها را به مباهله دعوت کرد تا فردای آن روز از حضرت پیامبر مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصیتهای نجران، اسقف آنان گفت: فردا به محمّد (ص) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید؛ زیرا چیزی در بساط ندارد. (شأن نزول آیات قرآن، 96؛ أسباب نزول القرآن (الواحدی)، 108 )
* مباهله یعنی چه؟
مباهله از مادّه «بَهْل» گرفته شده و «بَهْل» در لغت عرب به معنای رها کردن است و در اصطلاح، به این معناست که هر گاه دو نفر بعد از بحثهای منطقی و استدلالهای عقلی و برهانهای روشن، نتوانستند یکدیگر را قانع کنند، در اینجا هر کدام در حقّ دیگری نفرین میکند و چنین میگوید: «اگر من بر حق هستم و تو خلاف میگویی به مجازات الهی گرفتار شوی» و دیگری هم همین را تکرار میکند. به چنین کاری با حصول شرائطش «مباهله» میگویند. ارتباط معنای لغوی واصطلاحی «مباهله» با یکدیگر روشن است؛ زیرا در مباهله شخصی که مدّعی است حق میگوید طرف دیگر را رها میکند و امر او را به خداوند محوّل و واگذار مینماید.
* کیفیت مباهله پیامبر با مسیحیان
طبق آنچه در تاریخ آمده، پیامبر اسلام (ص) جریان مباهله و چگونگی آن را با مسیحیان نجران در میان گذاشت و روزی را جهت انجام مباهله معیّن کرد.
اسقف اعظم مسیحیان به آنها گفت: «برای مباهله آماده گردید، و در روز موعود حاضر شوید، اگر پیامبر اسلام در روز مباهله با اصحاب و یاران سرشناس و شخصیّتهای معروف مسلمانان آمد، با او مباهله کنید؛ امّا اگر با زن و بچّه خود آمد، از مباهله با او خودداری کنید. چون در صورت اوّل معلوم میشود در نبوّت خود صادق نیست و در این صورت مغلوب میشود، ولی در صورت دوم معلوم میشود که با خداوند ارتباطی دارد که با توکّل بر او به میدان آمده است.» به هر حال، روز موعود فرا رسید، مسیحیان مشاهده کردند که پیامبر اسلام (ص) دست حسن و حسین علیهمالسلام را گرفته و به همراه علی و فاطمه علیهمالسلام میآید.
اسقف مسیحیان وقتی این صحنه را مشاهده کرد، گفت: «من صورتهایی میبینم که اگر دعا کنند حتماً به اجابت میرسد و همه شما نابود میشوید. از مباهله خودداری کنید و به مسلمانها اعلان کنید که حاضریم به صورت یک اقلّیّت سالم در کنار شما زندگی کنیم و مالیات لازم را نیز بپردازیم.»
پیامبر اسلام (ص) نیز خواسته آنها را پذیرفت و از مباهله صرف نظر کرد. (شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، 2/485؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 1/344؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، 2/39؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 3/223؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 2/582 ؛ همو، آیات ولایت در قرآن، 201)
* دعوت به مباهله دلیل روشن حقانیت پیامبر اسلام است
خداوند به پیامبر دستور داد هر گاه پس از استدلالهای روشن، کسی درباره عیسی علیهالسلام با تو گفتگو کند، و به جدال برخیزد، به او پیشنهاد «مباهله» کن تا خداوند دروغگو را رسوا سازد. مسأله «مباهله» به شکل فوق، شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت، و این شیوه، صد در صد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبر (ص) داشت.
ممکن نیست کسی که به تمام معنا به ارتباط خویش با پروردگارش ایمان نداشته باشد، وارد چنین میدانی گردد. مسلماً ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است؛ زیرا اگر دعای او به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود، نتیجهای جز رسوائی دعوت کننده نخواهد داشت.
به تعبیر دیگر ممکن نیست آدم عاقل و فهمیدهای بدون اطمینان به نتیجه، در چنین مرحلهای گام بگذارد. از اینجا معلوم می شود دعوت پیامبر (ص) به مباهله، یکی از نشانههای صدق دعوت و ایمان قاطع او است. (تفسیر نمونه، 2/675)
* جریان مباهله نشانگر مقام والای اهل بیت نزد خدا و رسولش است
مرحوم قاضی نورالله شوشتری، در کتاب ارزشمند خود می نویسد: «اجمع المفسّرون علی ان «ابناءنا» اشارة الی الحسن والحسین علیهما السلام و «نسائنا» اشارة الی فاطمه علیها السلام و «انفسنا» اشارة الی علی علیه السلام» (مفسّران قرآن مجید اجماع و اتّفاق نظر دارند که منظور از «ابنائنا» حسن و حسین علیهما السلام، و مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا علیها السلام و منظور از «انفسنا» علی علیهالسلام میباشد.) (احقاق الحق، 3/46)
و آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) در پاورقی این کتاب از حدود 60 کتاب اهل سنّت مطلب فوق را نقل میکند.
از جمله شخصیتهای سرشناس اهل سنت که این مطلب از آنها نقل شده عبارتند از: «مسلم بن حجاج نیشابوری» صاحب «صحیح» که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است، «احمد بن حنبل» در کتاب «مسند»، تفسیر «طبری» در تفسیر معروفش در ذیل آیه مباهله، «حاکم» در کتاب «مستدرک»، «حافظ ابو نعیم اصفهانی» در کتاب «دلائل النبوة»، «واحدی نیشابوری» در کتاب «اسباب النزول»، «فخر رازی» در تفسیر معروفش، «ابن اثیر» در کتاب «جامع الاصول»، «ابن جوزی» در «تذکرة الخواص» و «حافظ احمد بن حجر عسقلانی» در کتاب «الاصابة». این واقعه نشان میدهد که اهل بیت عصمت چقدر نزد خدا و پیامبرش محبوب بودند که برای این امر مهم انتخاب شدند و پیامبر آنان را با خود به مباهله برد.
* جریان مباهله پلی برای حل مساله ولایت است
از آیه مباهله استفاده می شود که علی (ع) جان پیامبر است. چون به تصریح دانشمندان، مراد از «انفسنا» علی (ع) میباشد.
این که خداوند علی (ع) را جان پیامبر (ص) خوانده نه به این معناست که «علی» پیامبر است! بلکه منظور این است که علی علیه السلام در فضائل، کمالات و مقامات همچون پیامبر (ع) می باشد و در شجاعت، رشادت، شهامت، تقوا ، ایثار و خلاصه تمام کمالات و مقامات مانند پیامبر اسلام (ص) است.
نتیجه این که علی (ع) در مقامات و کمالات نازل منزله پیامبر (ص) و تالی تلو اوست. با توجّه به این مطلب اگر قرار باشد پس از پیامبر اکرم (ص) خلیفه و جانشینی برای آن حضرت از سوی خداوند انتصاب شود (طبق نظر شیعه)، یا امّت اسلامی کسی را برای این منظور انتخاب کنند (طبق نظر اهل سنت)، آیا نباید شخصی را انتخاب کنند که مثل پیامبر، یا در مرحله بعد از آن حضرت باشد؟
بنابراین، از انطباق جمله «انفسنا» به شخص «علی بن ابیطالب (ع)» میتوان پلی به سوی ولایت و امامت زد و بدین وسیله ولایت را ثابت کرد.
* مباهله یک حکم عمومی است
آیه فوق یک دستور کلی برای دعوت به مباهله به مسلمانان نمیدهد، بلکه روی سخن در آن، تنها به پیامبر اسلام (ص) است، ولی این موضوع مانع نمی شود که مباهله، یک حکم عمومی نباشد و لذا این امکان وجود دارد که افراد با ایمان که از تقوا و خداپرستی کامل برخوردارند به هنگامی که استدلالهای آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت آنها به جائی نرسد از آنها دعوت به مباهله کنند.
از روایاتی که در منابع اسلامی نقل شده، عمومیت این حکم استفاده میشود. مثلا در حدیث مفصلی که قسمت اول آن را نقل می کنیم امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر مخالفان سخنان حق شما را نپذیرفتند آنها را به مباهله دعوت کنید...» ( تفسیر نور الثقلین، 1/351؛ تفسیر نمونه، 2/684)
البته پر واضح است کسی می تواند چنین کاری را انجام دهد که به حق رسیده باشد و ایمان و اخلاصش در مرتبه عالی قرار گرفته باشد و مطمئن باشد که در صورت درخواست از خداوند، ناحق (طرف دیگر مباهله) نابود خواهد شد وگرنه با این کار آبروی خود را خواهد برد.
* علامه حسنزاده آملی احیاگر مباهله در عصر حاضر
یکی از علمایی که در سایه علم و عمل به این مرحله رسیده علامه حسنزاده آملی است. وی در مقابل کسانی که مدعی هستند نظم سورهها و یا برخی از آیات قرآن کریم به هم خورده و این قرآن فعلی، همان قرآن زمان پیامبر اکرم (ص) نیست و استدلالهای موجود را نمیپذیرند، ایستاده و آنها را دعوت به مباهله کرده است.
ایشان در یکی از کتب خود مینویسد: «در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن فاتحه (سوره حمد) و آخر آن (سوره) ناس است، همانی است که بر خاتم صلّی علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً وحی شده است، و ترتیب سور و آیات، همه به فرمان حق، سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است علاوه بر این که رسالهای در ردّ آن نوشتهام و براهین قاطعه آوردهام، با چنان کس به مباهله حاضرم.» (هزار و یک نکته، 102)
این علامه بزرگوار حقانیت کلمه به کلمه قرآن کریم و تفکر عدم تحریفپذیری آن را (حتی جا به جا نشدن آیهای را) با صراحت اعلام میکند و از دشمنان اسلام و قرآن دعوت به مباهله مینماید. اما آیا از مخالفان و دشمنان قرآن کریم کسی هست که به این ندا پاسخ مثبت دهد؟! به هر حال، حقانیت اسلام، قرآن و تشیع همواره به طرق مختلف به اثبات رسیده است و این راهها تا قیامت برای طالبان و جویندگان حقیقیت گشوده است.
آیات 35 تا 60 سوره آل عمران پیرامون حضرت عیسای مسیح علیهالسلام سخن میگوید. در این آیات، از تولّد حضرت عیسی، مقامات آن حضرت، شخصیّت مادرش، فضایل حضرت مریم علیها السلام، گفتوگوی او با فرشتگان، مائده آسمانی، و مسائل دیگر بحث شده است.
خداوند پس از این بحث طولانی درباره حضرت عیسی به پیامبر اسلام (ص) میفرماید که اگر مسیحیان پس از بیان همه این امور و بحثهای مستدلّ و منطقی باز هم زیر بار نرفتند و اسلام را نپذیرفتند، راه متفاوت دیگری در برخود با آنها انتخاب کن، با آنها مباهله کن، تا حق روشن شود.
در آیه 61 می فرماید: «فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَأَبْناءَکُمْ وَنِسائَنا وَنِساءَکُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ» (سوره آل عمران، آیه 61)
هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز بر خیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نمائیم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم!
* شأن نزول آیه فوق
این آیه و آیات قبل از آن درباره هیأت نجران نازل شده است. آنها خدمت پیامبر (ص) رسیده، عرض کردند: آیا هرگز دیدهای فرزندی بدون پدر متولد شود؟ در این هنگام آیه «انَّ مَثَلَ عِیْسی عِنْدَ اللهِ ...» نازل شد و هنگامی که پیامبر (ص) آنها را به مباهله دعوت کرد تا فردای آن روز از حضرت پیامبر مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصیتهای نجران، اسقف آنان گفت: فردا به محمّد (ص) نگاه کنید، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید، و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید؛ زیرا چیزی در بساط ندارد. (شأن نزول آیات قرآن، 96؛ أسباب نزول القرآن (الواحدی)، 108 )
* مباهله یعنی چه؟
مباهله از مادّه «بَهْل» گرفته شده و «بَهْل» در لغت عرب به معنای رها کردن است و در اصطلاح، به این معناست که هر گاه دو نفر بعد از بحثهای منطقی و استدلالهای عقلی و برهانهای روشن، نتوانستند یکدیگر را قانع کنند، در اینجا هر کدام در حقّ دیگری نفرین میکند و چنین میگوید: «اگر من بر حق هستم و تو خلاف میگویی به مجازات الهی گرفتار شوی» و دیگری هم همین را تکرار میکند. به چنین کاری با حصول شرائطش «مباهله» میگویند. ارتباط معنای لغوی واصطلاحی «مباهله» با یکدیگر روشن است؛ زیرا در مباهله شخصی که مدّعی است حق میگوید طرف دیگر را رها میکند و امر او را به خداوند محوّل و واگذار مینماید.
* کیفیت مباهله پیامبر با مسیحیان
طبق آنچه در تاریخ آمده، پیامبر اسلام (ص) جریان مباهله و چگونگی آن را با مسیحیان نجران در میان گذاشت و روزی را جهت انجام مباهله معیّن کرد.
اسقف اعظم مسیحیان به آنها گفت: «برای مباهله آماده گردید، و در روز موعود حاضر شوید، اگر پیامبر اسلام در روز مباهله با اصحاب و یاران سرشناس و شخصیّتهای معروف مسلمانان آمد، با او مباهله کنید؛ امّا اگر با زن و بچّه خود آمد، از مباهله با او خودداری کنید. چون در صورت اوّل معلوم میشود در نبوّت خود صادق نیست و در این صورت مغلوب میشود، ولی در صورت دوم معلوم میشود که با خداوند ارتباطی دارد که با توکّل بر او به میدان آمده است.» به هر حال، روز موعود فرا رسید، مسیحیان مشاهده کردند که پیامبر اسلام (ص) دست حسن و حسین علیهمالسلام را گرفته و به همراه علی و فاطمه علیهمالسلام میآید.
اسقف مسیحیان وقتی این صحنه را مشاهده کرد، گفت: «من صورتهایی میبینم که اگر دعا کنند حتماً به اجابت میرسد و همه شما نابود میشوید. از مباهله خودداری کنید و به مسلمانها اعلان کنید که حاضریم به صورت یک اقلّیّت سالم در کنار شما زندگی کنیم و مالیات لازم را نیز بپردازیم.»
پیامبر اسلام (ص) نیز خواسته آنها را پذیرفت و از مباهله صرف نظر کرد. (شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، 2/485؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، 1/344؛ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، 2/39؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 3/223؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 2/582 ؛ همو، آیات ولایت در قرآن، 201)
* دعوت به مباهله دلیل روشن حقانیت پیامبر اسلام است
خداوند به پیامبر دستور داد هر گاه پس از استدلالهای روشن، کسی درباره عیسی علیهالسلام با تو گفتگو کند، و به جدال برخیزد، به او پیشنهاد «مباهله» کن تا خداوند دروغگو را رسوا سازد. مسأله «مباهله» به شکل فوق، شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت، و این شیوه، صد در صد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبر (ص) داشت.
ممکن نیست کسی که به تمام معنا به ارتباط خویش با پروردگارش ایمان نداشته باشد، وارد چنین میدانی گردد. مسلماً ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است؛ زیرا اگر دعای او به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود، نتیجهای جز رسوائی دعوت کننده نخواهد داشت.
به تعبیر دیگر ممکن نیست آدم عاقل و فهمیدهای بدون اطمینان به نتیجه، در چنین مرحلهای گام بگذارد. از اینجا معلوم می شود دعوت پیامبر (ص) به مباهله، یکی از نشانههای صدق دعوت و ایمان قاطع او است. (تفسیر نمونه، 2/675)
* جریان مباهله نشانگر مقام والای اهل بیت نزد خدا و رسولش است
مرحوم قاضی نورالله شوشتری، در کتاب ارزشمند خود می نویسد: «اجمع المفسّرون علی ان «ابناءنا» اشارة الی الحسن والحسین علیهما السلام و «نسائنا» اشارة الی فاطمه علیها السلام و «انفسنا» اشارة الی علی علیه السلام» (مفسّران قرآن مجید اجماع و اتّفاق نظر دارند که منظور از «ابنائنا» حسن و حسین علیهما السلام، و مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا علیها السلام و منظور از «انفسنا» علی علیهالسلام میباشد.) (احقاق الحق، 3/46)
و آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) در پاورقی این کتاب از حدود 60 کتاب اهل سنّت مطلب فوق را نقل میکند.
از جمله شخصیتهای سرشناس اهل سنت که این مطلب از آنها نقل شده عبارتند از: «مسلم بن حجاج نیشابوری» صاحب «صحیح» که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است، «احمد بن حنبل» در کتاب «مسند»، تفسیر «طبری» در تفسیر معروفش در ذیل آیه مباهله، «حاکم» در کتاب «مستدرک»، «حافظ ابو نعیم اصفهانی» در کتاب «دلائل النبوة»، «واحدی نیشابوری» در کتاب «اسباب النزول»، «فخر رازی» در تفسیر معروفش، «ابن اثیر» در کتاب «جامع الاصول»، «ابن جوزی» در «تذکرة الخواص» و «حافظ احمد بن حجر عسقلانی» در کتاب «الاصابة». این واقعه نشان میدهد که اهل بیت عصمت چقدر نزد خدا و پیامبرش محبوب بودند که برای این امر مهم انتخاب شدند و پیامبر آنان را با خود به مباهله برد.
* جریان مباهله پلی برای حل مساله ولایت است
از آیه مباهله استفاده می شود که علی (ع) جان پیامبر است. چون به تصریح دانشمندان، مراد از «انفسنا» علی (ع) میباشد.
این که خداوند علی (ع) را جان پیامبر (ص) خوانده نه به این معناست که «علی» پیامبر است! بلکه منظور این است که علی علیه السلام در فضائل، کمالات و مقامات همچون پیامبر (ع) می باشد و در شجاعت، رشادت، شهامت، تقوا ، ایثار و خلاصه تمام کمالات و مقامات مانند پیامبر اسلام (ص) است.
نتیجه این که علی (ع) در مقامات و کمالات نازل منزله پیامبر (ص) و تالی تلو اوست. با توجّه به این مطلب اگر قرار باشد پس از پیامبر اکرم (ص) خلیفه و جانشینی برای آن حضرت از سوی خداوند انتصاب شود (طبق نظر شیعه)، یا امّت اسلامی کسی را برای این منظور انتخاب کنند (طبق نظر اهل سنت)، آیا نباید شخصی را انتخاب کنند که مثل پیامبر، یا در مرحله بعد از آن حضرت باشد؟
بنابراین، از انطباق جمله «انفسنا» به شخص «علی بن ابیطالب (ع)» میتوان پلی به سوی ولایت و امامت زد و بدین وسیله ولایت را ثابت کرد.
* مباهله یک حکم عمومی است
آیه فوق یک دستور کلی برای دعوت به مباهله به مسلمانان نمیدهد، بلکه روی سخن در آن، تنها به پیامبر اسلام (ص) است، ولی این موضوع مانع نمی شود که مباهله، یک حکم عمومی نباشد و لذا این امکان وجود دارد که افراد با ایمان که از تقوا و خداپرستی کامل برخوردارند به هنگامی که استدلالهای آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت آنها به جائی نرسد از آنها دعوت به مباهله کنند.
از روایاتی که در منابع اسلامی نقل شده، عمومیت این حکم استفاده میشود. مثلا در حدیث مفصلی که قسمت اول آن را نقل می کنیم امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر مخالفان سخنان حق شما را نپذیرفتند آنها را به مباهله دعوت کنید...» ( تفسیر نور الثقلین، 1/351؛ تفسیر نمونه، 2/684)
البته پر واضح است کسی می تواند چنین کاری را انجام دهد که به حق رسیده باشد و ایمان و اخلاصش در مرتبه عالی قرار گرفته باشد و مطمئن باشد که در صورت درخواست از خداوند، ناحق (طرف دیگر مباهله) نابود خواهد شد وگرنه با این کار آبروی خود را خواهد برد.
* علامه حسنزاده آملی احیاگر مباهله در عصر حاضر
یکی از علمایی که در سایه علم و عمل به این مرحله رسیده علامه حسنزاده آملی است. وی در مقابل کسانی که مدعی هستند نظم سورهها و یا برخی از آیات قرآن کریم به هم خورده و این قرآن فعلی، همان قرآن زمان پیامبر اکرم (ص) نیست و استدلالهای موجود را نمیپذیرند، ایستاده و آنها را دعوت به مباهله کرده است.
ایشان در یکی از کتب خود مینویسد: «در قرآن کریم به هیچ وجه و هیچ نحو تحریفی نشده است. این قرآن بین دفّتین که اول آن فاتحه (سوره حمد) و آخر آن (سوره) ناس است، همانی است که بر خاتم صلّی علیه وآله و سلم انزالاً و تنزیلاً وحی شده است، و ترتیب سور و آیات، همه به فرمان حق، سبحانه است و اگر کسی خلاف این حکم را مدعی است علاوه بر این که رسالهای در ردّ آن نوشتهام و براهین قاطعه آوردهام، با چنان کس به مباهله حاضرم.» (هزار و یک نکته، 102)
این علامه بزرگوار حقانیت کلمه به کلمه قرآن کریم و تفکر عدم تحریفپذیری آن را (حتی جا به جا نشدن آیهای را) با صراحت اعلام میکند و از دشمنان اسلام و قرآن دعوت به مباهله مینماید. اما آیا از مخالفان و دشمنان قرآن کریم کسی هست که به این ندا پاسخ مثبت دهد؟! به هر حال، حقانیت اسلام، قرآن و تشیع همواره به طرق مختلف به اثبات رسیده است و این راهها تا قیامت برای طالبان و جویندگان حقیقیت گشوده است.
۹۳/۰۷/۲۶